شاید او روزی امد با کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین
شاید او روزی امد تاسرمای دستان یخ زده ام را با دستان گرمش حس کند
شاید روزی قلبش بی تاب گردد و باز اید کسی چه می داند
شاید او روزی از سفر بازگشت و دوبار ه مرا شاد کرد
شاید روزی نه چندان دور امد و قلب سردم را با گرمای وجودش به طپش وادارد
شاید او روزی امد و من توانستم بودن در کنارش را تجربه کنم
شاید او روزی برای همیشه به کنارم اید..............
پس به امید ان روز و ان ساعت لخظه شماری خواهم کرد.

                                                                          از دست نوشته هایم در پاییز ۱۳۸۲
نظرات 6 + ارسال نظر
دنیا یکشنبه 16 آذر 1382 ساعت 06:37 ب.ظ http://donyayeman.blogsky.com

سلام..خیلی زیبا بود...
به من هم سر بزن....موفق باشی..
قربانت

مسعود یکشنبه 16 آذر 1382 ساعت 06:43 ب.ظ http://3tadoost.blogsky.com

سلام
میگم شما که اینقدر قشنگ مینویسی حتما باید توی چهارمین قرار بلاگ اسکای شرکت کنی !!
به اینجا یه سری بزن تا زمان و مکانشو ببینی :
http://1st-gharar.blogsky.com

موفق باشی دوست عزیز ... (:

ماهی دودی یکشنبه 16 آذر 1382 ساعت 06:58 ب.ظ http://mahidoodi.persianblog.com

اگه تونستی به بلاگ منم یه سری بزن.این روزا ماهی دودی مرغوب کم پیدا میشه

علی کوچولووووو یکشنبه 16 آذر 1382 ساعت 07:19 ب.ظ http://shoor-0-shouur.blogsky.com

سلام مطالبت رو خوندم از اشنائی با شما خوشوقتم

علی دوشنبه 17 آذر 1382 ساعت 11:50 ب.ظ http://aie.blogsky.com

باید بگم که این نوشته های شما باعث شد دوباره قوت بگیرم و مثل سابق تلاش کنم برای نوشتن

امیر پنج‌شنبه 20 آذر 1382 ساعت 08:46 ق.ظ http://amir18.blogsky.com

به امید افتاب گرم دلم یخ زده اما .............یار کجاست ////خیلی زیبا بود موفق باشی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد