کاش...

کاش می امدی تا بار دیگر چشمانم با اشک غریبه گردد.
کاش می امدی تا بار دیگر دستانم با سرما غریبه گردد.
کاش می امدی تا بار دیگر لبهایم با بر لب اوردن ارزو غریبه گردد.
کاش می امدی تا بار دیگر نفسهایم با هوا غریبه گردد.
و ایکاش می شد ............................................................
کاش می شد در جستجوی نگاه تو همه دنیا را گشت .
کاش می شد در جستجوی دستان پر مهرت به همه طبیعت گذر کرد.
کاش می شد در جستجوی لبان ترانه گویت همه دیوانهای اشعار را گشت.
کاش می شد در جستجوی قلبت همه اسمانها و زمین را زیر پا گذاشت.
و ایکاش می شد.............................................................. 
                                                                          از دست نوشته هایم در اذر۱۳۸۲
***************************************************************
امروز که مهتاج توام جای تو خالیست            فردا که تو ایی به سراغم نفسی نیست.
***************************************************************
به انتظارت در غروب گم می شوم شاید با طلوعی تورا بازیابم و راز شقایق ها را برایت بازگو کنم.
***************************************************************
غروبی در کنارت گریه کردم/تورا گفتم که عشقت هست دردم /مرا باور نکردی لحظه ای تو /شبی رفتم که هرگز برنگردم/.
***************************************************************

نظرات 3 + ارسال نظر
علی چهارشنبه 19 آذر 1382 ساعت 01:50 ق.ظ http://aie.blogsky.com

میاد قول میده که زود بیاد در اولین فرصت من ازش قول میگیرم

سهیل دوشنبه 24 آذر 1382 ساعت 08:28 ب.ظ

تو بخون راز دلم رو از نگام

تو ببین بارون اشکم که میریزه از چشهام

تو رو دوست دارم همیشه

چرا باورت نمیشه

نگو عشق من دروغه

تو نزن تیشه به ریشه

منو عاشق نمی دونی

منو از پیشت میرونی

نمی خوای راز دلم رو از نگاه من بخونی

عاشقم با هر نفس

تو رو دوست دارم و بس

تو بگو دوست دارم

دل زندونیه من پر بگیره از تو قفس

این شعر تقدیم به شما میکنم وامیدوارم که همیشه سلامت باشی ودر پناه خدا

سهیل سه‌شنبه 25 آذر 1382 ساعت 01:22 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد