هیچگاه حس نکرد.....

در تمام لحظه هایم هیچکس

خلوت تنهاییم راحس نکرد،

اسمان غم گرفته هیچگاه

برکه طوفانیم را حس نکرد،

انکه سامان غزلهایم از اوست

بی سروسامانیم راحس نکرد...

نظرات 3 + ارسال نظر
پژمان غریب پنج‌شنبه 27 آذر 1382 ساعت 10:37 ب.ظ http://pezhman.blogsky.com

دوست غریب عزیزم سلام
منم خیلی تنهام و عشقایی مثل تو رو دوست دارم...
به من سر بزن و تنهام نذار...

امیر پنج‌شنبه 27 آذر 1382 ساعت 11:40 ب.ظ http://amir285.persianblog.com

تنهایی؟!!!!!!!واژه غریبی و بی معنیه معنیش رو کسی میدونه که فقط تنهایی رو چشیده باشه //بازم میگم البته من خیلی کوچیکترم که بخوام به شما چیزی بگم ولی بگم تنهاییت رو با چیزاهاایی که در اطرافتن تقسیم که بار تنهایی رو دوشت سنگینی نکنه///دوستارت امیر

مسعود سه‌شنبه 2 دی 1382 ساعت 05:57 ب.ظ

همچون شهاب می گذرم در زلال شب
از دشتهای خالی و خاموش....

مگذار که یاد ما را طعم تلخ این حقیقت ببرد
این حقیقت است که از دل ببرد هر آن که از دیده رود


از طرف مسعود برای تنهای زندگییم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد