کاش می امد

کاش می امد تا دیگر مونسم تنهایی نبود،
کاش می امد تا دیگر همدمم غم نبود،
کاش می امد تا دیگر تنها ارزویم امدنش نبود،
کاش می امد تا دیگر نگاهم به در نبود،
کاش می امد تا دیگر صدایم غم الوده نبود،
کاش می امد تا دیگر قلبم با هر طپش مجبور به رنج نبود،
اما او اکنون مرا تنها گذاشته و رفته و معنی هیچکدام از ایکاشهایم را نمی داند.
ولی من هر روز و هر ساعت و هر دقیقه تنها در فکر امدنش هستم.
امیدوارم روزی نه چندان دور به خانه خود بازگرددو قلبم را با امدنش شاد گرداند.

                                                                       از حرفهای دلتنگی من
****************************************************
دوستی گفت:اسم متنهایت را دست نوشته نگذار اینها را حرفهای دلتنگی نام کن
من هم به احترام او از این پس این نام را برمی گزینم.
با تشکر از او (غریبه)

ماه....

رفت تنها اشنای بخت من
رفت و با غم ها مرا تنها گذاشت
چون نسیم تندپو از من گریخت
اهوانه سر به صحراها گذاشت.

((ماه))را گفتم که:ماه من کجاست؟
گفت:هر شب روی در روی منست.
در دل شب،هر کجا مهتاب هست
ماه تو بازو به بازوی منست

از اشعار :شاعر عزیز کشورمان مهدی سهیلی

کبوتر ...

اما نه ، او باید برگردد.
کبوتر معصوم ، چشم به راه بازگست اوست.
اگر بر نگردد کبوترش بی اب و دانه می ماند.
سراسیمه می شود،
غمگین می شود...
کبوترش جز از دست او اب نمی نوشد، 
جز در دامن او دانه نمی چیند...
وانگهی او ،
در زیر این اسمان جز این کبوتر چه دارد ؟
و کاش می گفت :
ای کبوتر من ،
که بر سر برج عاشقی اشیان داری،
فردا همراه با نخستین پیک خورشید بامدادی
به سوی تو پرواز می کنم. 

از اشعار استاد دکتر شریعتی البته با کمی دخل و تصرف از سوی من ، امیدوارم که استاد شریعتی نیز مرا ببخشد ، تنها به خاطر دل تنگم برای ان عزیز سفرکرده.