راه سوم.


چه تنگنای سختی است !

یک انسان یا باید بماند یا برود

و این هر دو ،

اکنون برایم از معنی تهی شده است

و دریغ که راه سومی هم نیست !

از اشعار دکتر شریعتی

دلتنگی...

امروز بیشتر از هر روز دیگه دلم گرفته نمی دونم چرا؟
اخه امروز یه نفر رو دیدم که شباهت عجیبی با سفر کرده ام داشت.
اول گفتم شاید خودش باشه ولی بعد گفتم اون که .........
امروز احساس غربت می کنم توی شهر و دیار خودم .
احساس می کنم هیچ کس رو ندارم و تنهای تنهام.
امروز دلم بهم گفت انتظار بیهوده است اما نه من هنوزم منتظرم.
هنوزم منتظر صدای قدم هاش هستم.
هنوزم منتظر اخم کردنها و خندیدن هاش هستم.
اما می دونم که هیچگاه نمی اید.
ولی چاره ای جز انتظار ندارم...............
منتظرت می مانم کاش این جمله را می شنیدی اما دریغ که تو ......


از دلتنگیهای امروزم برای او که دیگر هیچگاه نخواهد امد.

برای من تو کیستی؟

توتنها برنده مسابقه عشقم/توتنها پرنده راه یافته به سرزمین عشقم/تو تنها اقاقی روی ایوان عشقم/تو تنها سهشوار میدان عشقم/بودی، هستی و خواهی ماند./.
تو تنها غزل کتاب عشقم/تو تنها ابراهه کویر عشقم/تو تنها بیت با معنای عشقم/تو تنها کویر بی محنت عشقم/بودی،هستی و خواهی ماند./.
تو تنها شقایق خاک سرزمین عشقم/تو تنها سرزمین همیشه بهارعشقم/تو تنها بهار بی خزان عشقم/تو تنها باران بهاری عشقم/بودی ،هستی و خواهی ماند./.
تو تنها باران پر ترنم عشقم/تو تنهاپیک خوشبختی رویای عشقم/تو تنها ایه شریف و مقدس عشقم/بودی،هستی و خواهی ماند./.
تو تنها رویای پیوسته به حقیقت عشقم/تو تنها پرستوی مقیم لانه عشقم/تو تنها شکوه جاودان عشقم/بودی،هستی و خواهی ماند./.

برای من تو همه چیزی: زندگی،مرگ/غم،شادی/بهار،خزان/.........................................

تا قیامت،بی نهایت،با شهامت،می گویم که دوستت دارم.

از دلتنگیهایم، نوشته شده در پاییز ۱۳۸۲