چرا دیگر یادم نمی کنی ....

بعد از این همه مدت بی خبری نمی دانم چرا یادم نکردی
نمی دانم چرا در این واپسین لحظات چرا دیگر یادی از من نمی کنی
معنای هجرتت را که نفهمیدم
کاش معنای دیگر کارهایت را بفهمم
قبلا حداقل در اینجا تو را می دیدم اما حال دیگر این را
نیز از من دریغ داشتی که حداقل تو را اینجا ببینم
عزیزم در این مدت نسبتا طولانی که از هم بی خبریم
 نمی دانی که چه مصیبتها و دردهایی که نکشیدم
و در همه ان روزها در انتظار تو بودم
 انتظار تویی که حتی یادی از من که تنها در این سرزمین هستم نکردی
و ای کاش می توانستی مرا در این واپسین دقایق زندگیم درک کنی
 و از سر تقصیرات کرده و نا کرده ام بگذری
ای کاش می توانستی .............................................
ارزوهای یگانه منتظرت در این دنیای بیگانه
سارای همیشه چشم به راه تو ...