باران....

باران را دوست دارم زیرا در باران تو را یافتم و تو را معنا کردم .
باران را دوست دارم زیرا در باران در آغوش مهر و محبتت جای یافتم .
روزهای بارانی را تنها با تو و یاد تو دوست دارم .
آن زمان که بودی در باران تو را داشتم ولی اکنون که نیستی تنها یادت با من است .
آن زمان که هنوز از برم نگریخته بودی در باران عشق را معنا میکردیم اما اکنون چه چیز را معنا کنیم جز دوری و فراق و درد هجران ...
هر روز که باران برایم روزهای با تو بودن را زنده میکند ،برایم تولدی دیگراست .
فکر میکنم که امروزهم شاید همان آغازین روز دیدارمان باشد ،ولی افسوس ......

زیر باران راه رفتن را تو به من آموختی ولی تنها در باران رفتن را به من نیاموختی .
من هم فراموش کردم در باران راه رفتن و خیس شدنهایش را.................
آن روز که دست در دست آرزوهایمان داده بودیم و با هم زیر باران راه رفتن و خیس شدن را تجربه میکردیم هیچگاه از خاطر نمی برم بلکه تا ابد آن را بر دیوار قلبم قاب خواهم کرد .


آن روز هم بارانی بود ........................
روزی که دستانمان برای همیشه از هم جدا شد ...........
روزی که از آن به بعد باید بی هم بودن را لمس میکردیم ..............
نمی دانم به خاطر داری یا نه ؟
همان روز که قطرات اشکمان از قطرات باران فزونی گرفتند ؟
آن روز باران جسممان را خیس میکرد اما روحمان در گیر و دار دردی بزرگ بود و همچون کویر تشنه یک تغییر.........................................................
اما تو نخواستی و رفتی ...........................
البته به اجبار آنهایی فکر میکردند ما برای هم خلق نشده ایم .

باران آن روز چترش را بر سرمان باز کرده بود .....................
گویا او نیز می خواست که ما هرچه زودتر از هم جدا شویم و دور.....
نمی دانم ، نمی دانم باران دیگر چرا ؟؟؟
او که خود آغازگر همه چیز بود ..............
او که خود ما را به هم نزدیک کرد .........
ولی من هیچگاه خاطره آخرین روز دیدار را به خاطره اولین روز دیدار ترجیح نمی دهم ....
خاطره روز اول با هر باران برایم زنده خواهد شد ............
و می دانم که این خاطره هیچگاه برایمان تکرار نخواهد شد.
 تو را به باران -- مخلوق عشقمان -- قسم بازآ...............
بازآ و دل بی قرارم را در باران مرهم باش ......................

باران را دوست دارم زیرا با آن تو را یافتم........................
باران را دوست دارم زیرا در آن عشق را یافتم ................
باران.....................................................................
باران.....................................................................
باران.....................................................................



تقدیم به او که باران را دوست داشت ........................
نظرات 3 + ارسال نظر
عسل پنج‌شنبه 5 آذر 1383 ساعت 08:35 ب.ظ

سارا جان سلام
سارا شعر های شما فوق العاده زیبا ودلنشینه
به خصوص شعر باران
من واقعا از این شعر لذت بردم
ممنون از شما

ندا پنج‌شنبه 12 آذر 1383 ساعت 12:40 ق.ظ http://miiadgah.blogsky.com

سلام دوست عزیز
قطره های باران تکرار عشق
همیشه عاشق باشی

مسعود ۸۹ پنج‌شنبه 26 آذر 1383 ساعت 08:33 ب.ظ http://masood89.blogsky.com

سلام .
چی شد ؟ !
دیگه ارتباطتون رو کامل باهام قطع کردین !
نه آف ! نه به وبلاگ سر می زنین !
با شه ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد