چرا دیگر یادم نمی کنی ....

بعد از این همه مدت بی خبری نمی دانم چرا یادم نکردی
نمی دانم چرا در این واپسین لحظات چرا دیگر یادی از من نمی کنی
معنای هجرتت را که نفهمیدم
کاش معنای دیگر کارهایت را بفهمم
قبلا حداقل در اینجا تو را می دیدم اما حال دیگر این را
نیز از من دریغ داشتی که حداقل تو را اینجا ببینم
عزیزم در این مدت نسبتا طولانی که از هم بی خبریم
 نمی دانی که چه مصیبتها و دردهایی که نکشیدم
و در همه ان روزها در انتظار تو بودم
 انتظار تویی که حتی یادی از من که تنها در این سرزمین هستم نکردی
و ای کاش می توانستی مرا در این واپسین دقایق زندگیم درک کنی
 و از سر تقصیرات کرده و نا کرده ام بگذری
ای کاش می توانستی .............................................
ارزوهای یگانه منتظرت در این دنیای بیگانه
سارای همیشه چشم به راه تو ...

به فریادم رس ....

در این واپسین لحظات تنهایی به فریادم رس .

در این واپسین لحظات نیستی به فریاد دل بی کسم رس.

در این واپسین لحظات تاریکی به ندای دل تنهاییم گوش سپار .

در این واپسین لحظات بی کسی تنها کس من باش بعد از خدا.

تنها...

تنها چیزی که می تونه توی این لحظات منو آروم کنه فقط یاد تو هست
تنها چیزی که می تونه توی این لحظات به من عشق به زندگی بده فقط و فقط یاد وخاطره روزهای با تو بودن هست
تنها چیزی که می تونه توی این لحظات به من شور و شوق بده  فقط عشق به تو هست
تنها چیزی که می تونه توی این لحظات به من امید بده تنها گرمای دستان تو هست
تنها چیزی که می تونه به من توی این دنیای بی معنا ،معنا بده فقط حضور تو هست
تنها چیزی که می تونه توی این همه نیرنگ به من پناه بده فقط آمدن تو هست ای سفر کرده  زیبای من .